بچه هاي اقتصاد 90 دانشگاه باهنر كرمان درباره وبلاگ مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود. _____________ سلام اينجا محله ماست البته هركي اومد قدمش روي چشامون اينجا به وجود اومده براي خوش بودن پس نياي بگي اين چه وبلاگيه كه اسمش اقتصاد ولي مطلب اقتصادي نميزاره اخه اينجا حس درس ودانشگاه نيست پس خوش باشين گلايي كه مياينن ممنون www.economy90.uk.ac.gmail.comاينم ايميل اگه نكته اي خصوصي ميخواستين بگين به اينجا بفرستين ماه مبارک رمضان......
رمضان مبارک کاش در اين رمضان لايق ديدار شويم. *** سحري با نظر لطف تو بيدار شويم
قاليباف محمدباقر قالیباف در اول شهریورماه سال ١٣٤٠ در شهر ییلاقی طرقبه در خانواده ای متوسط متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در مشهد همراه با کار و تلاش اقتصادی ادامه داد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد بدین ترتیب قالیباف نوجوان در سال ٥٨ وارد جبهه شد و به دلیل قابلیتهایی که از خود نشان داد در سال ١٣٦١به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد. عقد ازدواج دکتر قالیباف نیز یک سال بعد و در سال ١٣٦٢ برقرار شد که حاصل این ازدواج ٣ فرزند است. دکتر قالیباف به همراه لشکر ٥ نصر در اغلب عملیاتهای دوران دفاع مقدس در کنار شهیدان سرافرازی همچون باکری، همت، خرازی، کاظمی، صیاد شیرازی به صیانت از انقلاب پرداخت . در سال ١٣٧٣مسئولیت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) را پذیرفت درکنار این فعالیتها نیز در رشته جغرافیای سیاسی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد. در سال ١٣٧٦ به دستور مقام معظم رهبری عهده دار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و با گذراندن دوره های فشرده خلبانی در ایران و فرانسه مجوز پرواز با ایرباس را بدست آورد. ایشان هم اکنون نیز گاهی به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایران ایر پروازهایی را انجام می دهد. وی در همین ایام در کنکور دکتری شرکت کرده و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شد. و در سال ١٣٨٠ از تز دکترایشان با عنوان «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دوره معاصر» دفاع کرد و بعد از آن نیز به عنوان عضو هیات علمی رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و استادیاردانشگاه تربیت مدرس به کار تدریس مشغول است. دکتر قالیباف در سال ۱۳۷۹ مجدداً با حکم حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی نیروی انتظامی ایران را عهده دار شد او در سال ۱۳۸۳ به حکم رییس جمهور وقت محمد خاتمی رئیس و نماینده رییس جمهور در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز شد؛ اگرچه پیش از آن از امضاء کنندگان نامه تهدیدآمیز جمعی از فرماندهان نظامی سپاه به محمد خاتمی بود. در سال 1384 یک قدم فراتر نهاد و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمود ولی توفیقی از این باب حاصل وی نگردید تا در سال 84 و با رای شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت انتخاب و در سال ١٣٨٨ نیز مجدداً با حکم این شورا در سمت خود ابقا شد. که این منصب برای ایشان کماکان ادامه دارد.
ولايتي دکتر علی اکبر ولایتی در ۴ تیر ماه ۱۳۲۴، در رستم آباد، یکی از ۳۳ روستای شمیران در خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرایشان کارمند و مادر ایشان خانه دار بودند. دوران ابتدایی و دوره نخست دبیرستان را همانجا گذراند و در دوره دوم دبیرستان به دبیرستان جم قلهک رفت. او در سال ۱۳۴۲ دیپلم طبیعی گرفت و در سال ۱۳۴۳ در کنکور سراسری، رتبه ۴۹ کشوری را به دست آورد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. دکتر ولایتی، از سال ۱۳۴۲ در مدرسه قائمیه و سپس در دبیرستان جهان آرای قلهک تا سال ۱۳۵۰ به تدریس اشتغال داشت. وی تخصص اطفال را در مرکز طبی کودکان دانشگاه تهرن و فوق تخصص بیماری های عفونی را در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا گذراند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی معاون وزارت بهداری بود، در دوره اول مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و سپس به مدت شانزده سال، در دوره های ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی ، به عنوان وزیر خارجه مشغول همکاری بوده و از این حیث،پرسابقه ترین وزیر جمهوری اسلامی به شمار می آید.
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، با آنکه رئیس جمهور آقای خاتمی، سلیقه و دیدگاه وی را برای عضویت در کابینه می پسندید، ولی او راهی بیت مقام معظم رهبری شد و مشاور بین الملل ایشان گردید و هم اکنون نیز در این سمت خطیر انجام وظیفه می کند. صرف نظر از این شغل مهم، دکتر ولایتی در چند رشته دانشگاهی به تدریس مشغول است و در بعضی از شوراهای مهم کشوری همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و بنیاد دائره المعارف اسلامی شرکت داشته و عضو رسمی میباشد. او که دارای چندین دکترای افتخاری از چند دانشگاه معتبر بین المللی است، در تعدادی از انجمن های تخصصی و پژوهشی جهان نیز عضویت دارد.
خانواده:
دکتر ولایتی در خانواده ای نسبتا شلوغ( پنج دختر و یک پسر) به دنیا آمد. او کودکی آرام بود و بیشتر وقت خود را به مطالعه کتاب میگذراند، به طوری که در نه سالگی، کتاب هفت جلدی اسکندر نامه، و در کلاس پنجم ابتدایی، کتاب کلیله و دمنه را خواند. از نوجوانی علاقه فراوانی به کتاب های تاریخی پیدا نمود، به حدی که گاه دوازده ساعت شبانه روز را به مطالعه تاریخ می گذراند. او که از مردان سیاست روزگار ما است، خود در اهمیت مطالعات تاریخی برای حرفه سیاستمداری می گوید:
“هر کسی که بخواهد سیاست را خوب بفهمد، باید تاریخ بداند. اگر تاریخ نداند، راه بجایی نمی برد.”
دکتر ولایتی همچنین یک پدر موفق به شمار می آید. او چهار فرزند دارد که هگی تحصیلات عالیه دارند. میثم، پزشک عمومی، محمد، مهندس عمران، علی اصغر، دانشجوی مهندسی عمران، و فاطمه، دانشجوی ریاضی. او در مورد ارتباط با فرزندانش گفته است:
” من جدا با بچه هایم رفیق هستم. بچه ها همیشه لحظه شماری می کنند که من به خانه بروم. ما با آن دوپسری که ازدواج کرده اند، همگی با هم زندگی می کنیم و محیطی گرم و صمیمی داریم.
فعالیت های سیاسی قبل از انقلاب اسلامی:
دکتر ولایتی از نوجوانی، به دلیل علاقه مندی پدرش به سیاست، با اوضاع سیاسی موجود، آشنا شد و به عمل ورزی سیاسی روی آورد. او در دبیرستان، به مناسبتهای مختلف، در اعتراض به سیاست های شاه، هم مدرسه ای ها را به تعطیلی کلاس درس و تظاهرات فرا می خواند و در این راه، بارها به ساواک منطقه رفت و مورد بازجویی قرار گرفت به طوری که از ۱۷ سالگی پرونده ای در ساواک تهران برای او ترتیب داده شد.
از ۱۷ سالگی (۱۳۴۱) به عضویت جبهه ملی دوم در آمد. او خود در این باره گفته است:
” من برای فعالیت سیاسی، به دنبال بستری بودم. آن موقع تنها بستر سیاسی موجود، جبهه ملی و نهضت آزادی بود. بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی، در ۱۶ سال?ی به حضرت امام (ره ) رجوع کردم، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که دیدم جبهه ملی راهش را عوض کرد، از آن جدا شدم و بعد از آن، ارتباطم به روحانیت و فعالان مذهبی منحصر شد.”
در دانشگاه، به همراه مرحوم شهید لواسانی، شهید دکتر لبافی نژاد، دکتر معتمدی، دکتر جزائری، دکتر خادمی و …… انجمن اسلامی پزشکان را ، که پس از دکتر شیبانی به حال تعلیق در آمده بود، احیا کرد و با گروههای مختلف سیاسی و روحانیت پیرو امام (ره) تماسهای منظم برقرار ساخت.
دکتر ولایتی خود در باره فعالیتهایش میگوید:
” هم جلسه میگذاشتیم و هم تظاهرات راه می انداختیم. خب تظاهرات راه انداختن، ب?یر و ببند داشت. باتوم خوردن داشت و…….”
فعالیتهاى سیاسى قبل از انقلاباسلامى: ولایتى از نوجوانى، به دلیل علاقهمندى پدرش به سیاست، با اوضاع سیاسى موجود، آشنا شد و به عملورزى سیاسى روىآورد. او در دبیرستان، به مناسبتهاى مختلف، در اعتراض به سیاستهاى شاه، هممدرسهاىها را به تعطیلى کلاس درس و تظاهرات فرامىخواند و در این راه، بارها به ساواک منطقه رفت و مورد بازجویى قرارگرفت. به طورى که از ۱۷ سالگى پروندهاى در ساواک تهران براى او گشوده شد. وی از ۱۷ سالگى (۱۳۴۱) به عضویت جبهه ملى دوم درآمد. در دانشگاه، به همراه مرحوم شهید لواسانى، شهید دکتر لبافىنژاد، دکتر معتمدى، دکتر جزائرى، دکتر خادمى و … انجمن اسلامى پزشکان را، که پس از دکتر شیبانى به حال تعلیق درآمده بود، احیا کرد و با گروههاى مختلف سیاسى و روحانیت پیرو امام (ره) تماسهاى منظم برقرار ساخت. برخی از سمتهای اجرایی و علمی: مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل (از سال ۱۳۷۶ تا کنون) برخی از تالیفات علیاکبر ولایتی:
حسن روحاني حسن روحانی متولد ٢١ آبان ١٣٢٧ در شهر سرخه (استان سمنان)، دارای دکترای حقوق و سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم در حد اجتهاد؛ نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد. تحصیلات دانشگاهی و مدارج علمی : دکتری (Ph.D) حقوق اساسی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو وکیل پایه یک دادگستری (کانون وکلای دادگستری مرکز) استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک تحصیلات حوزوی : خارج فقه و اصول: با اساتیدی چون آیات عظام سید محمد محقق داماد (ره)، شیخ مرتضی حائری (ره) و سید محمدرضا گلپایگانی (ره) سطح عالی: با اساتیدی چون آیات عظام سلطانی (ره)، فاضل لنکرانی (ره) و شیخ محمد شاهآبادی (ره)
سعيد جليلي
سعید جلیلی در سال 1344 در مشهد مقدس دیده به جهان گشود وی كه تحصیلات خود را تا مقطع دكتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق علیهالسلام به پایان رسانده، مسلط به زبانهای عربی و انگلیسی است.
حداد عادل
غلامعلی حداد عادل در سال 1324 در تهران به دنیا آمد او در سال ۱۳۴۲ از دبیرستان علوی فارغ التحصیل شد. در سالهای ۱۳۴۵و ۱۳۴۷ لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاههای تهران و شیراز اخذ نمود حداد عادل از سال 1347 تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق) در رشته فیزیک را آغاز كرد. در سالهای 1347-1348، ورود مجدد به دانشگاه تهران نمود و تحصیل در رشته علوم اجتماعی را آغاز کرد. در سال ۱۳۵۱، کارشناسی ارشد فلسفه را از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دریافت کرد.و دروس دوره دکتری فلسفه را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۳ به پایان برد.همسر او طبیبه ماهروزاده دارای دکترای فلسفه تعلیم و تربیت، مشاور وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و دانشیار دانشگاه الزهرا است. این دو صاحب چهار فرزند به نامهای فریدالدین (1352)، آزاده، متولد (1354) زهرا(1358) و بنت الهدی (1364) میباشند. حداد عادل در سال 1350 توسط ساواک دستگیر وزندانی گردید و يك دوره ساواك وي را به دليل فعاليتهاي سياسي از تدريس منع كرد .بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتی شریف به تدریس فلسفه، تاریخ علم و تاریخ فلسفه غرب و تاریخ فلسفه اسلامی پرداخت. وي در اين زمان نيز به تحصيل فلسفه نزد استاد شهيد مطهري مشغول و مقارن با انقلاب اسلامي عضو كميته همبستگي دانشگاهيان با مردم بود. حداد عادل به زبانهاي انگليسي و عربي تسلط كامل دارد و از وي 17 كتاب درسي و 5 كتاب علمي و تحليلي در موضوعات دين، فلسفه و علوم اجتماعي و بيش از 190 مقاله به چاپ رسيده است. مشاغل و مسئولیت ها: · مشاور عالى مقام معظم رهبری از 1387 تاکنون · نماینده مردم تهران در دوره هشتم مجلس شوراى اسلامى از 1387 تاکنون · رئیس کمیسیون فرهنگى مجلس شورای اسلامی از 1387 تاکنون · رئیس مجلس شوراى اسلامى در دوره هفتم مجلس از 1383 تا 1387 · نماینده مردم تهران در دوره ششم تا هشتم مجلس شوراى اسلامى از 1379 تا 1390 · رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسى از 1374 تا 1384 و از 1387 تاکنون · مدیرعامل بنیاد دائرهالمعارف اسلامى (به ریاست عالیه مقاممعظم رهبرى) از 1374 تاکنون · معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزى آموزشى وزارت · آموزش و پرورش از 1361 تا 1372 · مشاور وزیر آموزش و پرورش از 1359 تا 1361 · عضو شوراى سرپرستى سازمان صدا و سیما از 1358 تا 1359 · معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى از 1357 تا 1358 · رئیس کنگره بینالمللى فلسفه در سال 1389 · نماینده هیأت اجرایى جذب اعضاى هیأت علمى دانشگاه تهران از تاریخ 4/2/1389
محدرضا عارف
دکتر محمد رضا عارف در سال 1330 خورشیدی در خانوادهای مذهبی و اصیل در شهر یزد به دنیا آمد . پدر ایشان حاج میرزا احمد عارف یکی از بازاریان اصیل و سرشناس و از چهرههای محبوب و مردمی و مذهبی یزد و همچنین از خادمان حضرت سیدالشهدا (ع) بودند که مجالس روضهخوانی و روشنگری منزل ایشان در شهر یزد در سالهای پیش و پس از انقلاب بهعنوان پایگاه دانشجویان، دانشگاهیان و فرهیختگان یزد به حساب میآمد. تالیف،تحقیق،ترجمه: سابقهی فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب : خدمات پس از انقلاب : سلام اين هفته قرار
خانم سيدي
روي صندلي داغ قرار بگيرن تا اخر هفته وقت دارين سوالتو ازشون بپرسين
زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه : 1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!
ساعت ۲ نصف شب یک اتاقساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست ساعت ۴ صبح هنگام خوابوضعیت تحصیل در خوابگاه
اولین روزهای خوابگاهگفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روزپایان گفت و گوامکانات غذایی در خوابگاهطریقه ظرف شستن در خوابگاهاواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویانو این هم آخر عاقبتش!!
داره با سرعت۱۵۰تا میره. بهش میگم آروم برو اینجا دوربین داره ***************************
به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره ***************************
رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم ***************************
با دوستم رفتیم کشتارگاه میگه:اه اه اینجا چه بوی گوسفندی میاد.گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخواستی بوی اش رشته بیاد. ***************************
به بابام میگم :بابا پول داری؟میگه پول می خای؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم ببینم اگه پول نداری بهت بدم که وختی رفتی خونه جولو زن و بچت شرمنده نشی *************************** دوستم زنگ زده موبایلم میگه ممد پول داری یه خورده بهم بدی؟ بهش میگم: بیا عابربانکم رو بگیر برو. میگه: توش پول داری. گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ گفتم تو خونه نشستی دلت گرفته / گفتم بدم بری یه دوری باهاش بزنی! *************************** به مامانم میگم فردا می خوام روزه بگیرم مامانم میگه سحر صدات کنم؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ مدونا رو بیشتر دوست دارم، مدونا صدام کن!!! *************************** دیشب رفته بودم خونه خواهرمینا ، دختر خواهرم یه نقاشی رو بوم کشیده بود خیلی قشنگ گفتم خودت کشیدی ؟ گفت پـَـ نـَـ پـَـ دادم پیکاسو بکشه جوونا هم خودی نشون بدن *************************** رفتم خونه دانشجویی یکی از دوستام داشتم یکی از ظرفای چرب مورچه زدشو می شستم اومده بالا سرم میگه ای وای چی کار می کنی داری ظرف و می شوری؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ مورچه ها هوس آب تنی کرده بودن آوردمشون حموم! *************************** دوستم گفت: اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه *************************** داییم ما رو برای یه پک قیلون دعوت میکنه باغ سیب مال بکی از رفقاش.. مامانم میگه حالا میخواین قیلون بکشید؟؟؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدیم سیباشونو دستمال بکشیم! *************************** واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا *************************** ممیز ایزو اومده رفته تو سالن تولید کنار دستگاه تراش از اپراتورش میپرسه شما تراشکارین؟ پـَـ نـَـ پـَـ مدیر عامل اوقات بیکاریش میاد کمک بچه ها ******************* هواپیما تو قلب آسمون موتورش آتیش گرفته، خلبان گفته داریم سقوط میکنیم.میکه یعنی سقوط کنیم زندگیمون تموم میشه؟ *************************** میگم رسیدی خونه زنگ بزن،میگه تلفن کنم؟،میگم پـَـ نـَـ پـَـ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو *************************** کمیته انظباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نـَـ پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم *************************** یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم85 همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم *************************** دیشب شام املت داشتیم خواهرم توش رب زده بود با گوجه و ... سر سفره مامانم گفت بهش رب زدی مزه گوجه رو از بین برده *************************** رفتیم یه باغی دزدی من از درخت رفتم بالا دوستم میگه رفتی گردو بچینی؛ پـَـ نـَـ پـَـ گنجشکم رفتم آشیون بسازم. یه دفعه گفت وای صاحب باغ داره میاد بهش میگم حالا تو فرار میکنی ،میگه پـَـ نـَـ پـَـ منتظر میمونم تو آشیانتو بسازی
***************************
یه یارو لبه پشت بوم یه ساختمون 12 طبقه واستاده بود و میخاست خودشو بندازه پایین. بهش میگن میخای خود کشی کنی؟میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ماشینمو پارک کنم ***************************
رفتم کفش بخرم یه کفش پوشیدم خوشم اومده میگم همینو میخوام فروشنده میگه اون لنگشم بدم میگم پـَـ نـَـ پـَـ بده پسر حاکم پیدام کنه ***************************
یه شب یه یارو که نقاب زده بود با تفنگ جولوی یه دختره تو خیابون رو میگیره.دختره میگه:میخای پولامو بدزدی؟یارو میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم بهت پیشناهاد ازدواج بدم .چون دیر وقت بود گفتم مزاحم خانواده نشم ***************************
بن لادنو تو هواپیما دستگیر میکنن تصمیم میگیرن همونجا پرتش کنن بیرون میگه حالا پرتم میکنین پائین ؟ پـَـ نـَـ پـَـ جای انوشه انصاری میفرستیمت دور زمین یه حالی بکنی ***************************
2تا ماشین جوری به هم زده بودن که هیچی ازشون نمونده بود پلیس اومده میگه مشکلی پیش اومده!!!! پـَـ نـَـ پـَـ زدن به هم ببینن این استاندارد ایمنی که شرکت استاندارد جهانی میده درسته یا نه ***************************
به همسایم میگم جارو برقی دارید؟ میگه جاروبرقی میخوای؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم چک کنم اگه ندارید براتون بخرم. ***************************
پیرزنه ، زنگ زده خونه ... میگه مامان تشریف دارن؟ ، میگم کاریشون داشتین؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ به این بهونه میخواستم با خودت بیشتر آشنا شم... امروز کی وقتت آزاده ؟ *************************** به مامان بزرگه میگیم ممکنه شب دیر بیام خونتون،.. شبا پشت در میندازی ؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ چار تاق باز میذارم برام بخونی پشت در و ننداختی نه نه با خوب و بدم ساختی نه نه ... ***************************
زنگ زده بهم میگه آهنگ پیشواز گذاشتی؟ پـَـ نـَـ پـَـ گروه ارکستر اوردم برات زنده اجرا کنن خودمم دارم میخونم ***************************
خانمم را بردم اتاق عمل سزارین،ماما میپرسه برای عمل امدید؟ پـَـ نـَـ پـَـ امدیم نوزادان را ببینیم یک خوشگله شو برای اتاق خوابمان انتخاب کنیم؟! *************************** یه مرد با ریش وپشم دراز و لباس مندرس کنار خیابون وایستاده داداشم میگه این گدائه؛ پـَـ نـَـ پـَـ کارل مارکسه اومده ببینه کارگران جهان با هم متحد شدن یا نه *************************** تو باغ وحش یه مار پیتون دیده میگه این مار؟ *************************** زنه دوقلو زایده...پرستاره یکی از بچه هارو میبره براش....زنه میپرسه:اون یکی هم میارین؟؟؟پرستاره گفت: پـَـ نـَـ پـَـ فعلا اینو ببرین استفاده کنین...ده روز بعد از فعال سازی اون یکی هم پست میکنیم درِ خونتون ***************************
زنگ زدم تاکسی تلفنی میگم کد 89 هستم ماشین دارین ؟ میگه بله میخوایین؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم بگم خوش به حالتون که ماشین دارین ما نداریم. ***************************
مامانم زنگ زده میگه کجایی؟گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهررز رفیقت؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز . *************************** طرف اومده تو شرکت که کلی روی در و دیوار آرم و پوستر بیمه س میگه ببخشید اینجا شرکت بیمه س ؟ *************************** نیم ساعته تو خیابون دنباله دخترم .میگه میخای شماره بدی میگم پـَـ نـَـ پـَـ شبیه مایکل اسکوفیلدی دارم تعقیبت میکنم به سیلا برسم ***************************
بهش میگم اگه بتونی میری اونور یا اینجا می مونی؟ ***************************
سر صبح داشتم نرمش میکردم بابام پرسید داری نرمش میکنی. پـَـ نـَـ پـَـ قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم *************************** تو مراسمِ تیرباران میگه می خوان بکشنش؟ *************************** به بارومیگی افتابه داری؟میگه براخونه می خوای؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ براقالب کیک جشن تولد بابام می خوام،اخه سنتی دوست داره. *************************** به مامانم میگم من سحری هم نخوردم خیلی گشنمه ***************************
بابای رفیقم مرده؟؟؟؟؟ بعد زنش میگه میخواین خاکش کنین؟؟رفیقم گفت: پـَـ نـَـ پـَـ میخوامیم باراندازش کنیم ***************************
سر کلاس راهنمایی رانندگی نشسته بودم .کلاس گرم بود و همه خیس عرق شده بودند . *************************** دیشب دختر خالم خیلی گریه میکرد نمیذاشت بخوابم به مادربزرگم یه قصه براش بگو تا اروم شه گفت مثله قصه ی شاه پریون گفتم پـَـ نـَـ پـَـ قصه هفت دراکولا در شبو تعریف کن که دیگه اصلا نخوابه *************************** توی سلمونی نشسته بودم که یکدفعه یه مرد کچله امد تو. آرایشگر با نیشخند بهش گفت: امدی آب بخوری؟ مرد گفت: پـَـ نـَـ پـَـ امدم موهام کوتاه کنی
عيد مبارك چهار شنبه 20 دی 1386برچسب:, :: 14:45 :: نويسنده : امید
سلام مثل برق و باد داره ميگذره ها ديدين همين ديروز بود ما واسه اولين بار همو ديديم ولي الان چقدر از ساعات روزمون باهم وتوي يه كلاس گذرونديم اين ترمم تموم شد با همه خوبي ها بدي هايي كه داشت ولي خوب هنوز يه كوچولو ازش مونده اونم بدترين قسمتشه امتحانا (اه بدم مياد) تو اين ترم درساي جالبي داشتيم امار با استادي كه هميشه لباساش ست بود و كلاسي كه ساعت 5:30 تا 7 بودو اخر كلاس بايد از دانشگاهي كه مثل خونه ارواح يا به تعبير من قبرستون بود ميومديم بيرون و پيچوندن كلاسا يا استاد ايراني كرماني با كنفرانساي بچه ها و استاد كوشش كه تلاششو كرد كه خوب درس بده و خوب به نظرم موفق بود مخصوصا كه امتحانشم خيلي خوب بود و هم سطح تدريسش بود نه مثل استاد كامران ترم قبل(من ارادت خاصي نسبت به ايشون دارم ها) باهمه مشكلات اين درسم خوب بود واستاد حري بهترين استاد كسي كه همه ي بچه ها فكر كنم خيلي دوسش داشته باشن از ترم بالايي ها هم كه بپرسين حتي اگه از بچه هاي مهندسي صنايع كه بپرسين خيلي از ايشون تعريف ميكنن و دوسش دارن و اساتيد ديگه كه من باهاشون نداشتم اميدوارم ترم خوبي بوده باشه واستون واسه تك تك بچه ها ارزو دارم اين ترم مجروح نداشته باشيم وهمه سالم از اين محل جنگ(سالن افضلي) بيرون بيان راستي شماره صندليا رو زدن با شماره 428 ميتونين ببينينشون
ببخشين زياد حرف زدم با اميد به ترم هايي بهتر براي بچه اي كلاس و بهتر شدن روز به روز كلاس فعلا
سلام به هم کلاسیای گل والا درست که نمیاین اینجا مارو قابل نمیدونین ولی خوب گفتم امروز این شب قشنگ سالو بهتون تبریک بگم ارزو دارم همه زمستون خوبی رو در راه داشته باشیم امتحانا پاس بشیم مهمترینشم امار بسه دیگه چقدر حرف زدم فعلا روی گلتون به سرخی انار ، شبتون به شیرینی هندوانه خنده هاتون مثل پسته و عمرتون به بلندی یلدا شب یلدا مبارک . . . شنبه 11 آذر 1386برچسب:باهنر صندلی داغ, :: 11:48 :: نويسنده : امید
سلام این هفته میخوایم خانم فاطمه شریفی رو بیاریم یکم اطلاعات ازش بگیریم یکمم....... خوب از امروز تا پایان هفته فرصت پرسیدن سوالا رو ازشون داریم پس بپرسین تا دیر نشده سوالارو به هر تعداد که میخواین تو نظرات این پست بزارین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راستی از صندلی داغ بعد نظرسنجی میکنیم که کی بشینه رو صندلی به مناسبت ماه محرم كسي كه اين هفته مياد ميشينه رو صندلي خودمم هه
فرد مورد پرسش اميد مختاري تا هفته اينده 4شنبه ساعت 10 شب وقت سوال پرسيدن دارين
منتظريم لطفا سوالاتو توي نظرات همين پست بزارين لطفا اسمتونو بزارین ایندفعه ناشناسا رو جواب میدیم از دفعه بعد نه مرسی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فردا عصر یعنی سه شنبه جواب سوالات توی ادامه مطلب داده میشه
ادامه مطلب ...
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 23:52 :: نويسنده : امید
دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتي ديرينه داشتن، تا جايي كه مردم فكر ميكردن اين دو نفر باهم برادرند.
روزي روزگاري مسعود نقشه گنجي رو به محمود نشان داد و با هم تصميم گرفتن كه به دنبال گنج برن. يك روز محمود و مسعود از خانواده شان خداحافظي كردن و رفتن. محمود نقشه اي در سر داشت كه وقتي به گنج دست پيدا كرد مسعود رو از سر راهش برداره و اونو بكشه.
بعد از چند روز سختي به گنج رسيدند. و محمود طبق نقشه اي كه در سر داشت مسعود رو كشت و گنج رو برداشت و به خانه اش برگشت. با آن گنج زندگي اش از اين رو به آن رو شد.
ولي زن مسعود كه فهميده بود مسعود به دست محمود كشته شد با نا اميدي به شهر مهاجرت كرد و بعد از ادامه تحصيل در يك بيمارستاني به پرستاري مشغول شد. بعد از چند سال كه آبها از آسياب افتاد محمود به دليل بيماري به بيمارستان شهر ميره و اونجا بستري ميشه اتفاقا زن مسعود هم توي همون بيمارستان كار ميكرد كه يكدفعه ديد محمود توي يكي از اتاقها بستري هست. رفت توي اتاق و مطمئن شد كه اوني كه بستري هست همون كسي هست كه شوهرش را كشت. اينجا بود كه زن مسعود به فكر انتقام افتاد.
ادامه مطلب ... اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرف کنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است.اقتصاد خرد شاخهای از علم اقتصاد است که به چگونگی رفتار انسانها و انتخاب هایشان در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص میپردازد و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرف کنندگان و عوامل موثر در انتخاب خریداران میپردازد به طور خاص اقتصاد خرد به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص میپردازد و به طور معمول در بازار هایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد
تفاوت بین اقتصاد خرد و کلانعلم اقتصاد به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم میشود .اقتصاد کلان به مطالعه رفتار اقتصاد به عنوان یک صنعت کامل میپردازد و فقط در شرکتهای خاص مورد برسی قرار نمی دهد .این نگاه به پدیدههای اقتصادی گسترده ای مانند تولید ناخالص ملی، تورم، بیکاری، و سطوح قیمتها میپردازد . اقتصاد خرد نگاهی متمرکز در تئوریهای اساسی عرضه و تقاضا دارد این که چه مقدار از چیزی را برای تولید و چه مقدار را برای هزینه در نظر بگیریم را مورد بررسی قرار میدهد . در حالی که این دو شاخه اقتصاد به نظر میرسد از هم متفاوت باشند اما کاملا به هم وابسته و مکمل یکدیگرند و بسیاری از مسایل اقتصادی تداخلی از این دو مطالعه هستند .به عنوان مثال با افزایش نرخ تورم قیمت مواد اولیه افزایش می یابد و این به نوبهٔ خود در قیمت نهایی کالاها تاثیر گذار است
اهداف اقتصاد خردیکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شكست بازار (مواردي كه بازار قادر به تولید نتیجهٔ مطلوب و در خور نبوده اند) میپردازد. تئوری هایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح میدهد. در نظریه عرضه و تقاضا معمولاً فرض بر این قرار داده میشود که فضا کاملا رقابتی است . این بدین معناست که خریداران و فروشندگان بسیاری در بازار وجود دارند و هیچ کدام از آنها نمی توانند بر قیمتها تاثیر بگذارند . درمعالات زندگی واقعی این فرض با مشکل مواجه است زیرا بسیاری از خریداران و فروشندگان این توانایی را دارند که بر قیمتها تاثیرگذار باشند . در خصوص نظریهٔ عرضه و تقاضا در اغلب موارد تجزیه و تحلیل پیچیده ای نیاز است تا بتوان یک مدل عرضه و تقاضا ارائه دادچهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : امید
چه جالب بود
برو بچ امشب باز قسمت انتخاب واحد باز شده بد زبان خارجه اضافه شده بود
یارو کتاب نوشته , چگونه ۱۲۰ سال عمر کنیم , بعد خودش تو ۶۷ سالگی مرده !!!
دختره قیافش عین قاشق مربا خوری میمونه
از من به شما نصیحت: کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
توی قرن ۲۱ اسکل به کسی گفته میشه که قلبی پاک و بی گناه و مهربون داره، آدم فروش و نا رفیق نیست و از پشت خنجر نمیزنه!
یه قانونی هست که میگه : همیشه یه آهنگ توی پِلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی
دوستم زنگ زده میگه اس ام اس در مورد سرما خوردگی داری بهم بدی ؟!؟ من اینترنت جهانی
قابل توجه : گه نخور فحش نیســــــــت ،،،یه توصیــــه ی بهداشــــــتیــــــه!
دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین،گوش دادن به دروغای طرف مقابل چقدر لذت بخشه؟!
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ ؟
ﻣﻌﻠﻢ ﺗﺎﺭﯾﺦ : ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﻐﻮﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺗﺎ ﮐﺠﺎ
ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻪ ﺗﻠﻔﻦ
ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ یک ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ !
هرکی الان دانشگاه هست تا ساعت 10:05 بیاد جلوی توی دانشکده I همه چه دختر چه پسر هرکی اومد وبلاگ دید مطلبو بیاد ها میخوایم برنامه ها رو چک کنیم
خوشحالمـــــ
تنها از دیدن قناری که بر دیوار اتاقمــــ آرام و بی صدا در قفسی بسته به روی دنیای آدمها بی جان و بی حرکت مرا به بودن در کنار آدم ها مجبور می کند...!!!
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ كـــَسى ------------------------------------------------------------------------
آلــــزایـــمـِـر گــآهـی دَرد نیســتــــ دَرمــآن استــــ... -----------------------------------------------------------------------------
این منـمــــــ ... به یاد غم های خــدا که می افـتم دلم برایش می سـوزد . ----------------------------------------------------------------
قطاری سوی " خــــــــــــــدا " میرفت؛
چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : امید
روزييكمردثروتمند،پسربچهكوچكشرابهيكدهبردتابهاونشاندهدمردميكهدرآنجازندگيميكنندچقدرفقيرهستند. آنهايكروزويكشبرادرخانهمحقريكروستاييبهسربردند .
درراهبازگشتودرپايانسفر،مردازپسرشپرسيد: »نظرتدرموردمسافرتمانچهبود؟ «
پسرپاسخداد: »عاليبودپدر! «
پدرپرسيد: »آيابهزندگيآنهاتوجهكردي؟ «
پسرپاسخداد: »فكرميكنم ! «
پدرپرسيد: »چهچيزيازاينسفريادگرفتي؟ «
پسركميانديشيدوبعدبهآراميگفت: »فهميدمكهمادرخانهيكسگداريموآنهاچهارتا. مادرحياطمانفانوسهايتزئينيداريموآنهاستارگانرادارند. حياطمابهديوارهايشمحدودميشوداماباغآنهابي انتهاست! «
درپايانحرفهايپسر،زبانمردبندآمدهبود. پسراضافهكرد: »متشكرمپدركهبهمننشانداديماواقعأچقدرفقيرهستيم! «
اينم يه جورشه
ریحانه عزیزم! رضوانه جانم! نمیتوانم فقط شما دو عزیز را مخاطب نامه خودم قرار دهم. و شما خوب میدانید که چرا. و مطئنم که عذر و دلیلم را برای این معنا میپذیرید. چرا که پیش از این پذیرفتهاید که فقط شما دو تن، دختران من نیستید و شما از سالها پیش از این ناگزیر شدهاید – البته به اشتیاق و اختیار – که در دلم کمی تنگتر بنشینید تا جا برای دختران دیگر هم به قدر کافی باقی بماند. و من هم سعی کردهام آنقدر دلم را وسعت دهم که هر کدام از دخترانم باور کنند که یک دل کامل پدرانه را در اختیار دارند. بعضی از این خواهرانتان را میشناسید، و با آنها رخ به رخ نشستهاید و شانه به شانه راه رفتهاید و دانه به دانه گریستهاید و غش غش خندیدهاید. مثل مرضیه از کرمان، زینب از شیراز، آزاده از رفسنجان و لعیا و پریناز و زهرا و هدا و حوریه و فاطمه و طلیعه و آمنه و عطیه و طاهره از تهران و... از برخی فقط اسمشان را شنیدهاید و یا فقط نامه و یادداشتی ازشان دیدهاید مثل سونیا از نروژ و آتنه از فرانسه. عده زیادشان را هم ندیدهاید و نشناختهاید و اسمشان را نشنیدهاید. ادامه مطلب ... از چه لرزیدی زمین؟؟؟!!!
تسلی خاطر بازماندگان زلزله ی شمال غرب کشور
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 9:34 :: نويسنده : امید
سلام دوستاني كه توي انتخاب واحد مشكل دارين شهريه الزامي نداره الان پرداخت بشه(منبع:حسابداري امور شبانه) فقط بايد بريم واحد انتخاب كنين ازاين مسير _ايكون ثبت نام_عمليات ثبت نام - ثبت نام اصلي -اونجا واحد انتخاب كنين بعد روي اعمال تغيرات كليد كنين ديگه ثبت ميشه كا تمومه اول سلام به دوستای گل الان چندین ساعت از اغاز تابستونمون گذشته چقدر مزه میده(تابستون فقط 5روزه اینم یه جورشه دیگه نه) دوم خسته نباشید واسه این ترم که گذشت واقعا ترم اول خیلی چرت بود به خاطر همین ترم بالایی ها به ما میگن ترم بوقی و...... سوم خبر دسته اول که شاید بعضیا ندونن :تابستون ریاضی 1و2 برگزارررررررررررررررر میشه برای دیدن مطلب برین ادامه
ادامه مطلب ... پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 8:30 :: نويسنده : امید
I always feel happy, you know why?
من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ Because I don't expect anything from anyone, برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم، Expectations always hurt .. Life is short .. So love your life .. انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات عشق بورز .. Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و .. Befor you speak » Listen قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن Befor you write » Think قبل از اینکه بنویسی » فکر کن Befor you spend » Earn قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش Befor you pray » Forgive قبل از اینکه دعا کنی » ببخش Befor you hurt » Feel قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن Befor you hate » Love قبل از تنفر » عشق بورز That's Life … Feel it, Live it & Enjoy it. زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر Ya Ali
پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 8:27 :: نويسنده : امید
یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که : تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2دقیقه دیگه میام! ادامه مطلب ... شب جمعه ی این هفته،اولین شب جمعه ماه رجب،لیله الرغائب،شب آرزوهاست.
چشماتو ببند و آروم بگو خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم به قلب من بیا.
شما هم مثل من این شبو به دوستانتون یادآوري کنید. به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیریم. به یادم باشيد. التماس دعا. سلام چندتا نكته بود بايد ميگفتم اولا:اكثر وبلاگ هاي رشته هاي مختلف نظرات مطالب افراد با اسم مستعار رو نميزارن ولي چون اينجا همچي درهمه من ميزارم ولي خواهشا اسامي مستعار عوض نشن يبار نگي شير فرهاد دفعه بعد بگي سالارخان تا اخرش شير فرهاد باش دوما:واسه همه احترام قائل باشيم قابل توجه بعضيا كه به بعضيا بي احترامي ميكنن سوما:اينجا هر اتفاق بدي افتاد كاسه كوزه رو سر من بشكنين نه هيچ كس ديگه چهارما:اينجا مياين براي بهتر شدن وبلاگ پيشنهاد بدين صد درصد بررسي ميشن (در هر مورد كه ميخواين) نكت(نكته ميان نكته) :از امروز خانم يگانگي هم وارد گود شدن(ممنون كه اومدين) اينجا به 1 نفر ديگه از دخترا احتياج داره براي داشتن شرايط برابر پس هركي ميتونه يا علي و.............. كه يادم نيست ايشا...... هميشه وبمون خوب وموفق باشه يكي يادم اومد :من بعد از روي ريل افتادن وبلاگ ديگه مطلب نميزارم فقط كاراي كوچولو مال من(اگه بگين الانم برم ميرم ها)
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : امید
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغفيلسوف استکسی که راست و دروغ برای او يکی است،چاپلوس استادامه مطلب ... انسان، در بستری از محنت ها، تعب ها و دشواری ها آفریده می شود و مادر، در همهمه ای از رنج ها، انسان می آفریند و زندگی می زاید. مادر، از هستی خاموش مانده، در نهانی ترین دره های نیستی، صدای خنده و گریه نوزاد را خلق می کند و پابه پای این فرآورده محبت، تا پیچ و تاب های نفس گیر و واحه های روح بخش زیستن، می آید و می ماند. پیشانی مادر شاید پُر از چین های سختی ها شده باشد، اما از این خطوط منحنی، پیام های حمایت و مهر و عشق خوانده می شود. مادر روزت مبارك روزي يك مرد ثروتمند ، پسر بچه كوچكش را به يك ده برد تا به او نشان دهد مردمي كه در آنجا زندگي مي كنند چقدر فقير هستند. آنها يك روز و يك شب را در خانه محقر يك روستايي به سر بردند . اينم يه جورشه
اگاه ز هر بگو مگوي هم هر روز قرار روز اينده بيش از شبو روز تير و دي كوتاه زيرا يكي از دريچه ها بسته است نفرين به سفر ،كه هرچه كرد،او كرد 1335 (م.اميد)
بخوان قصيده اى از عشق هاى بالايى
گاو ماما ميكرد گوسفند بع بع ميكرد سگ واق واق ميكرد همه لبا هم صدا ميزدند حسنك كجايي بقیش ادامه مطلب ادامه مطلب ...
معنی ازدواج چیست؟؟؟
************ ********* ******
الان و همیشه با هم بودن ************ ********* ******
یک خط مشی و هدف رو تو زندگی داشتن ************ ********* ****** یکدیگر را با القاب زیبا و دلنشین خطاب کردن ************ ********* ******
با یکدیگر به خرید رفتن ************ ********* ****** یک کانال تلویزیونی را نگاه کردن وقتی میاد خونه.. دمپایی هاش رو واسش آوردن ************ ********* ******
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:51 :: نويسنده : امید
سوال 5 لگاريتم اولا پاسخ اخر استاد اشتباه بود نگين من اشتباه ميكنم چون استاد اشتباه بكنه من نميكنم(واه واه چقدر مغرور) اول:چون لگاريتم تقسيمه بالاي كسرو جدا حساب ميكنيم پايينم جدا دوم:جوبا به دست اومده بالا رو منهاي مجموع دو جواب پايين ميكنيم سوم:حالا ميرسيم به شروع راه حل اول لگاريتم هايي كه جدا كرديم رو از زير راديكال در مياريم (توان اون عبارت يا عدد رو بالا وفرجه راديكال رو پايين كسر مي نويسيم) مثل پايين Log (43200)5/8 Log (32400)5/18 Log (2592000)5/18 بعد توان كسريه به دست اومده روطبق يكي از قوانين به پشت راديكال ميبريم 5/8log 43200 5/18log 32400 5/18 log2592000 حالا بايد اعداد جلوي لگاريتم را تجزيه بكنيم اوميدوارم تجزيه كردن بلد باشين اگه نه مثلا ميخوايم 43200 رو تجزيه كنيم اول تعريف :يعني تبديل كردن عدد به اعداد اول كوچك دوم :عدد مورد نظر رو شروع به تقسيم كردن به اعداداول(2-3-5-7-11-.....)ميكنيم هر عدد رو تا اونجا كه به 2 تقسيم ميشه به دو تقسيم ميكنيم بعد اگه به 2 نشد به 3 اگه نشد به 5 تا اخر نكته: اگر عدد داراي صفر باشد به ازاي هر صفر 2و5 نوشته و صفر را حذف ميكنيم تا تجزيه كردن ساده تر شود 43200 با گذاشتن 2-2و5-5 به 432تبديل ميشود حالا
432/2=216/2=108/2=54/2=27/3=9/3=3/3=1
در تجزيه عدد را تا رسيدن به 1 تقسيم ميكنيم پس43200=26*33*52 ميشود به همين ترتيب32400=24*34*52 2592000=28*34*53 پس به دست مي ايد الف5/8log26+5/8log33+5/8log52 =30/8log2+15/8log3+10/8log5( ب5/18log28+5/18log34+5/18log53=40/18log2+20/18log3+15/18log5( ج5/18log24+5/18log34+5/18log52=20/18log2+20/18log3+10/18log5( حالا به جاي لگاريتم 2 و3 و5 اعداد مساويه داده شده را ميگذاريم و عدد به دست امده در ب و ج را از الف كم ميكنيم مجموع ب و ج=55.5/18 مجموع الف=23.5/8 حالا مخرج مشترك ميگيريم و از هم كم ميكنيم كه ميشود-21/144 اگه زياد توضيح دادم ببخشيد چون هرچي استاد ميگه اگه بلد باشم نمينويسم نميدونستم اينارو گفته يا نه یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : امید
مردي دارد در پارك مركزي نيويورك قدم ميزند كه ناگهان ميبيند سگي به دختر بچه اي حمله كرده است مرد به طرف ان مي دود وبا سگ درگير ميشود سرانجام سگ را ميكشد و زندگي دختر بچه را نجات مي دهد پليس صحنه را ديده وبه سمت ان مي ايد وميگويد {تو يك قهرماني} فردا در روزنامه ها مينويسند يك نيويوركي شجاع جان دختر بچه اي را نجات داد ان مرد ميگويد من نيويوركي نيستم پس روزنامه ها صبح مينويسند : امريكايي شجاع جان دختر بچه اي را نجات داد ان مرد ميگويد كن امريكايي نيستم خوب تو اهل كجا هستي من ايراني هستم فرداي ان روز روزنامه ها مينويسند يك تندروي مسلمان سگ بي گناه امريكايي را كشت
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||||
|